احساسات، پیامهایی از درون مغر شما به بخش خودآگاه شما هستند. این پیامها زبان متفاوتی نسبت به افکارتان دارند. این زبان قدرتمندتر، مستقیمتر و موثرتر از افکار است.
احساسات شما میتواند نشانههای باارزشی برای یافتن راهحلها و عبور از میان سختترین مشکلاتی که با آنها مواجه میشوید، به شما بدهد البته به شرط اینکه آنها را خوب متوجه شوید. به هر حال، مثل هر نیروی متمرکز دیگر، احساسات میتوانند در صورت عدم هدایت و مدیریت صحیح، باعث ویرانی شوند. 2 راه عمده وجود دارد که احساسات شما میتوانند بر علیه شما عمل کنند:
1 ـ احساسات میتوانند افکار شما، تصمیمگیری و توانایی خلاقیت شما را کاملا بلوکه کنند، خصوصا تواناییهایتان را که شما برای حل موقعیتهای تهدیدآمیز به آنها نیازمندید. آنها میتوانند فعالیتهای شما را فلج کنند و به جای اینکه احساساتتان، شما را از چالشها نجات دهند باعث خستگی شما در کنترل افکار و فعالیتهایتان بشوند.
2 ـ دومین نیروی ویرانگر که اثر بلندمدت دارد از احساساتی ناشی میشود که از مسائل حل نشده در گذشته بر جای مانده است. این احساسات با گذشت زمان انباشته میشوند و مثل نامههای خوانده نشده روی هم تلنبار میشوند و در نهایت باعث از دسترفتن انرژی و افکار شما شده و باعث شکست شما خواهند شد. این احساسات میتوانند شما را در زندگی عقب نگه داشته و عوارض جبرانناپذیری روی سلامت شما بگذارند.
اما چگونه میتوانید از تبدیل شدن احساساتتان به یک دشمن سرسخت جلوگیری کنید؟ یک روش بسیار مهم، کار روی بهبود هوش احساسیتان است. سطح هوش احساسی، چیزی نیست که با آن به دنیا بیایید بلکه میتوانید با تلاش، آن را بسازید.