روش‌های نوین روان‌درمانی اختلالات مغزی

زندگی ماشینی و درپی آن، همه‌گیر شدن بیماری اعصاب و روان، میلیون‌ها نفر را درگیر خود کرده است.

بیماری‌های اعصاب و روان از بدترین بیماری‌هاست که انسان می‌تواند به آن مبتلا شود. بیماری عصبی باعث می‌شود که بیمار نتواند خود را با زندگی روزمره، کار و سایر مردم سازگاری دهد. مشکلات عصبی درجات مختلفی از بسیار خفیف تا بسیار شدید دارد و در اثر غفلت و کم توجهی، این بیماری شدت نیز می‌یابد. ارتقای بهداشت روانی و پیشگیری از اختلالات روانی مستلزم آگاهی بیشتر و آموزش و چگونگی برخورد اطرافیان با بیمارشان است.

مجموعه عوامل تعیین‌کننده در بیماری‌های اعصاب و روان 3 عامل است که عبارتند از: عوامل درونی، اجتماعی و زیستی. در جهان از این روش‌های نوین درمانی برای تشخیص دقیق و درمان اختلال بیش‌فعالی / کمبود توجه (AD/HD)،  افسردگی، اضطراب، تومورهای مغزی، صرع، اختلالات یادگیری، اوتیسم، سوءمصرف الکل یا مواد، سکته، آسیب‌های مغزی، بیماری‌های مغزی مثل مننژیت و آنسفالیت، اسکیزوفرنی، دمانس و آلزایمر استفاده می‌شود.

در این خصوص با دکتر رضا رستمی، روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در خصوص به‌کارگیری روش‌های نوین روان‌درمانی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که از نظرتان می‌گذرد.

بیماری‌های اعصاب و روان برخلاف آن چیزی که در ذهن مردم است، نوعی اختلال است؛ مثل اختلال در سایر قسمت‌های بدن. در واقع در اختلال اعصاب و روان کارکرد مغز طبیعی نیست؛ در نتیجه منجر به بروز این بیماری‌ها می‌شود. دکتر رستمی درخصوص بیماری‌های اعصاب و روان به همشهری می‌گوید: یک دید غلطی که نسبت به بیماری اعصاب و روان وجود دارد، این است که اطرافیان فکر می‌کنند که این بیماری‌ها تحت اراده شخص است درحالی‌که بیماری‌های محدودی از بیماری‌های اعصاب و روان تحت اراده است.

دکتر رستمی یادآور می‌شود: بیماری‌های اعصاب و روان ناشی از اختلال در عملکرد سیستم اعصاب مرکزی مغز است. به‌طور مثال می‌توان گفت هنگامی که قلب دچار مشکل می‌شود، این انتظار می‌رود که شخص قلبش خون رسانی را صحیح انجام نمی‌دهد. این قضیه توسط مغز درک می‌شود، درحالی‌که در بیماری‌های اعصاب و روان مغز قادر به درک بیماری نیست و به نوعی کارکردش طبیعی نیست.

این روانپزشک می‌گوید: خیلی از افراد بیماری‌های اعصاب را به شرایط اقتصادی ربط می‌دهند، درحالی‌که پژوهش‌ها نشان داده است که افسردگی به همان میزان که در قشر پایین جامعه شایع است در قشر بالا نیز متداول است. پس می‌توان گفت عوامل اجتماعی تعیین‌کننده هستند ولی نمی‌توانند عامل اصلی محسوب شوند.

دکتر رستمی خاطرنشان می‌سازد: گاهی اوقات در خانواده ها کسی وجود دارد که رفتارها، احساس و صحبت هایش نشانه افکاری است که آشفتگی بارز دارد، این در حالی است که اعضای خانواده باید بدانند او فقط یک بیمار است و گناهی ندارد. در این زمان گاهی اوقات افراد خانواده مجبور هستند خود را با شرایط بیمار وفق دهند گرچه این کار بسیار مشکل است.

وی اضافه می‌کند: افراد مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی به حمایت و کمک افراد خانواده و دوستان خود نیازمندند. در بسیاری از موارد دیده شده است که تشویق و کمک نزدیکان این بیماران در کوتاه‌تر‌شدن پروسه درمانی مؤثر بوده است؛ چرا که شما پدر و مادر فرد بیمار یا همسر او - یکی از عوامل دخیل - به‌عنوان عوامل اجتماعی باید او را کمک کنید.

تحلیل امواج مغزی

امروزه به‌کارگیری روش‌های نوین و تکنولوژی‌های جدید، در جهت ارزیابی توانمندی‌ها و اختلالات کارکردی مغز متمرکز شده است.

وی اضافه می‌کند: یکی از روش‌های نوین بررسی کارکرد مغز که ضمن مقرون به صرفه بودن، عوارضی هم ندارد، روش الکتروآنسفالوگرافی‌کمی (QEEG) است. البته استفاده از این روش به‌تازگی در کشور ما آغاز شده است. اما برای نخستین بار یک روانپزشک آلمانی به نام «دکتر هانس برگر» در سال 1924 میلادی، موفق به کشف روشی برای ارزیابی فعالیت الکتریکی مغز شد که EEG یا الکتروآنسفالوگرافی نام گرفت.

بعد از آن و برای نخستین بار در سال 1932، با استفاده از یک تکنیک ریاضی به نام تبدیل فوریه، محققان توانستند به تحلیل کمی امواج مغزی بپردازند؛ روشی که بعدها QEEG یا الکتروآنسفالوگرافی کمی نام گرفت. در این روش فعالیت امواج مختلف مغزی برحسب عدد و رقم و در فرکانس‌های مختلف بیان می‌شود. از آنجا که عملکرد مغزی هر فرد به فعالیت امواج مغزی او بستگی دارد، QEEG با ارزیابی این فعالیت‌ها به بررسی عملکرد مغز و نقاط ضعف و قوت آن می‌پردازد.

وی می‌گوید: در بیوفیدبک کاربردی، هدف اصلی، بالا بردن آگاهی شخص نسبت به آنچه در بدن و حتی مغزش به وقوع می‌پیوندد و افزایش قدرت کنترل بر آن است. با ارائه این تکنیک، افراد، فیدبک‌های واضح و مستقیمی را از سیستم فیزیولوژیشان دریافت می‌کنند که به آنها در کنترل عملکرد این سیستم کمک می‌کند.

بیوفیدبک بر این نکته تأکید دارد که انسان قادر است به‌طور ارادی بر عملکرد سیستم خودکار تأثیر بگذارد. آنچه بیوفیدبک را از روش‌های آرام‌سازی و تمرکزی متمایز می‌سازد و از اجزای اصلی آن به حساب می‌آید، استفاده از ابزار و ماشین‌های مختلفی است که به دریافت فیدبک و داشتن درک بهتر و نهایتا اعمال کنترل بیشتر بر فرایندهایی نظیر انقباض عضلات، دمای پوست، ضربان قلب، فشار خون و... کمک می‌کنند.نوروفیدبک هم نوعی بیوفیدبک است که از فعالیت امواج مغزی بازخورد ارائه می‌کند. نوروفیدبک فرد را در یادگیری فرایندی که به ارتقا و افزایش توانمندی‌های مغزی منجر می‌شود، یاری می‌دهد.

این روش‌ها هر کدام دارای فواید مخصوص به‌خود هستند و قرار نیست روشی جایگزین روش دیگری شود. البته در شرایط خاصی ممکن است یک روش موفق‌تر از دیگر روش‌ها عمل کند؛ مثلا در مورد ADHD و اختلالات یادگیری، نوروفیدبک از دیگر روش‌ها موفق‌تر است. در میان روش‌های تشخیصی هم مهم‌ترین حسن QEEG عینی کردن تشخیص‌های روانپزشکی است.

اختلالات یادگیری

دکتر رستمی می‌گوید: در ایران از این روش‌ها بیشتر در درمان ADHD،  اختلالات یادگیری، اختلالات دوران کودکی و افزایش کارایی افراد سالم و هنرمندان و ورزشکاران استفاده می‌شود. البته با توجه به تکنولوژیک بودن درمان و نقش فعال خود فرد در درمان، افرادی که دارای عقب‌ماندگی ذهنی هستند، با درمان همکاری نمی‌کنند یا هنگام مواجهه با فناوری دچار اضطراب و استرس شدید می‌شوند که شرایطشان برای این روش، مناسب نیست.

علاوه بر این، از آنجا که در موفقیت این روش‌ها به‌ویژه در مورد کودکان، همکاری خانواده نیز لازم است، چنانچه محیط خانواده متشنج باشد، درمان اثربخشی لازم را نخواهد داشت.
در QEEG پس از قرار دادن کلاه الکترودها روی سر بیمار، وی به آرامی می‌نشیند و امواج مغزی در حالات گوناگون از سطح سر به وسیله دستگاه ثبت می‌شود.

از آنجا که عملکرد مغزی هر فرد بستگی به فعالیت امواج مغزی او دارد، روش‌های نوین با ارزیابی این فعالیت‌ها به بررسی عملکرد و نقاط ضعف و قوت مغز می‌پردازند. در نوروفیدبک، حسگرهایی که الکترود نامیده می‌شوند، روی پوست سر بیمار قرار می‌گیرند. این حسگرها فعالیت الکتریکی مغز فرد را ثبت می‌کنند و در قالب امواج مغزی (در اغلب موارد، به شکل شبیه‌سازی شده در قالب یک بازی رایانه‌ای یا فیلم ویدئویی) به او نشان می‌دهند.

در این حالت، پخش فیلم یا هدایت بازی رایانه‌ای بدون استفاده از دست و تنها با امواج مغزی شخص انجام می‌شود. به این شکل، فرد با دیدن پیشرفت یا توقف بازی و گرفتن پاداش یا از دست دادن امتیاز یا تغییراتی که در صدا یا پخش فیلم به‌وجود می‌آید، به شرایط مطلوب یا نامطلوب امواج مغزی خود پی می‌برد و سعی می‌کند با هدایت بازی یا فیلم، وضعیت تولید امواج مغزی خود را اصلاح کند.

در ایران هم مراکزی می‌توانند از این روش‌ها استفاده کنند که مورد تایید وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سازمان نظام روانشناسی و مشاوره و سازمان نظام پزشکی باشند.وی می‌افزاید: دنیا در حال حاضر به سمت تکنولوژیک شدن هر چه بیشتر در حرکت است و حوزه درمان هم از این اصل مستثنا نخواهد بود. درمان‌های سنتی مسلما به سمتی حرکت خواهند کرد که در خود از روش‌های جدید تکنولوژیک هم استفاده کنند. مثلا دارودرمانی در آینده از این روش‌ها برای تعیین نوع و دوز دارو استفاده خواهد کرد و روان درمانی‌های سنتی هم به همین ترتیب، استفاده از فناوری را در متدولوژی خود ادغام خواهند کرد.

از آنجا که فناوری نوروفیدبک در بهبود علائم طیف گسترده‌ای از اختلالات مثل اختلالات هیجانی، بیماری‌های مزمن و دردهای مزمن جسمانی و کمک به افراد دارای مشکلات روان‌شناختی و تحت استرس و همچنین برای ارتقای عملکرد افراد عادی، هنرمندان و ورزشکاران مفید است و در ضمن نسبت به درمان‌های سنتی در زمان کوتاه‌تر اثربخشی بیشتری دارد، پیش‌بینی می‌شود در آینده شاهد گسترش روزافزون استفاده از آن باشیم.

افراد افسرده بیشتر سیگار می‌کشند، کمتر ترک می‌کنند!

بر اساس یک تحقیق مشخص شد که رابطه میان افسردگی و کشیدن سیگار آن قدر عمیق است که هر چه افسردگی روحی و روانی فرد بیشتر باشد، احتمال ترک کمتر است!

«لورا آی . پرات» یکی از کارشناسان و محققان مرکز تحقیقات دانشگاه کالیفرنیا در آمریکا معتقد است؛ طی سه سال تحقیق بر روی افراد 20 سال و بالاتر به این نتیجه دست یافتیم که هر قدر میزان افسردگی روحی و روانی فرد بیشتر باشد، وی بیشتر سیگار می‌کشد و احتمال ترک در این افراد بسیار کمتر است؛ چرا که رابطه بسیار تنگاتنگی میان این دو عامل وجود دارد.

وی خاطرنشان کرد: فرد افسرده نیازمند وابستگی به یک شی و یا عامل است و این وابستگی و اعتماد کاذب به ماده مخدر ویا سیگار در این افراد بیشتر از دیگران است.

همچنین مردان بیشتر از زنان تمایل به کشیدن سیگار دارند، اما اگر فاکتور افسردگی را دخیل کنیم، زنان افسرده بیشتر از مردان تمایل به کشیدن سیگار دارند؛ به طوری که 48 درصد از زنان و 40 درصد از مردان با افسردگی شدید تمایل به کشیدن سیگار دارند، در حالی که در حالت عادی زنان 17 درصد و مردان 25 درصد تمایل به کشیدن سیگار دارند. همچنین بیش از نیمی از سیگاری‌های افسرده در هر پنج دقیقه یک سیگار روشن می‌کنند؛ در حالی که تنها 30 درصد از سیگاری‌های معمولی در هر پنج تا 10 دقیقه اقدام به سیگار کشیدن می‌کنند.در این میان سیگاری‌های افسرده دو برابر بیشتر از سیگاری‌های عادی اقدام به کشیدن سیگار می‌کنند؛ به طوری که سیگاری‌های افسرده بیش از یک پاکت سیگار در روز می‌کشند.

به گزارش ایسنا، در هر گروه سنی افراد افسرده کمتر تمایل به ترک سیگار دارند و حتی مصرف روزانه خود را بنا به شدت افسردگی روحی خودشان تغییر می‌دهند. همچنین افراد افسرده بیش از سایرین تمایل به کشیدن سیگار و امتحان کردن آن دارند.

عوامل روانی و هیجانات در تعریق کف دست نقش دارند

دکتر علی اکبر شهیدی متخصص داخلی در گفت وگو با خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) واحد علوم پزشکی ایران، گفت: افراد در مواقعی که دچار هیجان و یا هر مسئله دیگری که باعث تعرق کف دست می‌شود باید خونسردی خود را حفظ کنند.

وی در ادامه افزود: نباید انتظار داشت که به صورت ناگهانی این مشکل رفع شود. گاهی دیده شده که متخصصان پوست، داروهای ضد عرق قوی تجویز می‌کنند اما مشکل اصلی این است که اگر شما این فرآورده‌ها را استفاده کنید و به دستتان بمالید، باعث ایجاد حالت چسبندگی در دستان می‌شود و یا بیش از اندازه دست را خشک می‌کند که در برخی از موارد نیز باعث تحریک پوست دست می‌شود.

دکتر شهیدی تاکید کرد: تعرق کف دست بیشتر زمینه ژنتیکی دارد و همیشه نارسایی تیروئید علت بروز آن نیست.

وی در خصوص راه‌های درمان این بیماری گفت: شستن دست‌ها و دوش گرفتن مکرر، درمانی موقتی برای این بیماری است.در صورتی که با این درمان‌ها مشکل برطرف نشد باید با یک متخصص غدد مشورت کرد تا آزمایش تیروئید مشکل نارسایی تیروئید و راه‌های درمانی آن را تعیین کند.

واکنش زنان و مردان نسبت به استرس کاملا متفاوت است

روانشناسان در یک پژوهش جدید دریافته‌اند که زنان و مردان وقتی تحت استرس قرار می‌گیرند به شیوه‌ای متفاوت عمل می‌کنند.

بر اساس این تحقیق، زنان وقتی تحت استرس باشند در ارتباطات اجتماعی شرکت کرده و سعی می‌کنند با دیگران دوست و صمیمی شوند. در حالی که مردان در شرایط استرس درست مقابل این رفتار را انجام می‌دهند و ضد اجتماعی می‌شوند.

این گروه از روانشناسان دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به سرپرستی مارا ماتر نشان دادند که مردان و زنان در شرایط استرس و تنش به دو شیوه مخالف یکدیگر عمل می‌کنند.

پیش از این دانشمندان اظهار می‌کردند؛ افراد وقتی تحت استرس ناگهانی قرار می‌گیرند مثلا وقتی در آستانه ارائه یک سخنرانی هستند یا می‌جنگند و یا می‌گریزند. اما اکنون روانشناسان دریافته‌اند که این سناریو فقط در مورد مردان کاربرد دارد. چون زنان در این شرایط  روابط  اجتماعی‌تر و دوستانه‌تری را پی می‌گیرند؛ در حالی که مردان به رفتارهای ضد اجتماعی گرایش پیدا می‌کنند.