ارتباط میان اعتیاد دختران با غذا خوردن در خانواده

با توجه به این‌که دختران از عواطف و احساسات بیشتری برخوردارند، مشخص شده میان احتمال روآوردن آنها به اعتیاد و حضورشان در جمع اعضای خانواده نیز ارتباط می‌باشد.

جالب است بدانید محققان دانشگاه مینه‌سوتا اعلام کرده‌اند دختران نوجوانی که در هنگام صرف وعده‌های غذایی در کنار خانواده هستند 50 درصد کمتر از بقیه تمایل به مصرف مواد مخدر گوناگون دارند.

در کنار هم بودن اعضای خانواده در هنگام صرف وعده‌های غذایی نه‌تنها به استحکام روابط میان والدین و فرزندان کمک می‌کند، بلکه مانع از بروز بسیاری از کجروی‌ها در کودکان و نوجوانان می‌شود.

محققان با تحقیق بر روی 806 دختر نوجوان بالای 13 سال به مدت یک سال و بررسی وضعیت غذا خوردن آنها و مقایسه این موضوع با افراد مختلف تحت نظر که بعد از گذشت 5 سال نیز دوباره این افراد را مورد ارزیابی قرار دادند، متوجه شدند که گردهم بودن خانواده هنگام غذا خوردن بر رفتار کودکان تاثیری مستقیم دارد.

نتیجه این تحقیقات حاکی از آن بود که نوجوانانی که حالا 18 ساله هستند و حداقل 5 وعده از غذاها را در هفته در کنار اعضای خانواده میل می‌کنند 50 درصد کمتر به سراغ مواد مخدر و استفاده از انواع مواد شیمیایی برای آرامش خود می‌روند.

این تحقیقات نشان داد که غذا خوردن اعضای خانواده نه‌تنها در جلوگیری از بروز بسیاری از لغزش‌ها در نوجوانان موثر است، بلکه نشانگر میزان قوت روابط عاطفی در خانواده نیز هست.

زیرا در خانواده‌هایی که در ظاهر باهم هستند، اما هرگز از نظر عاطفی در کنار هم نیستند، بسیاری از مواقع افراد به تنهایی غذا می‌خورند و به عبارتی ساعات غذا خوردن اعضای خانواده متفاوت است.

تاثیرات مثبت این کار بر فرزندان پسر خانواده نیز دیده می‌شود، اما شدت آن در دختران بیشتر بروز می‌کند.

منبع: natural news

موضوعات مورد بحث همسران خوشبخت

آنچه شما در مورد آن صحبت می‌کنید مشخص‌کننده سلامت روابط شماست.

می‌دانید که انسان‌های بزرگ در مورد عقاید و ایده‌ها صحبت می‌کنند و انسان‌های کوچک در مورد افراد؟

پس ببینید موضوع اصلی گفتگوهایتان را چه چیزهایی تشکیل می‌دهد. آیا در مورد ایده‌های بزرگ فکر می‌کنید یا در مورد همسایه یا همکار غیبت می‌کنید.

تحقیقات روان‌شناسانه نشان می‌دهد افراد وقتی در مورد عناوین بامعنی گفتگو می‌کنند به مراتب خوشحال‌ترند تا این‌که در مورد مسائل کوچک و جزیی صحبت کنند. برای مثال گفتگو در مورد آب و هوا یا مزه غذاها بسیار متفاوت‌تر از گفتگو در مورد فلسفه و تحصیلات و مذهب است.

بررسی‌ها نشان داده در حدود 79 درصد از گفتگو‌ها در مورد مسائل جزیی‌تر زندگی و امور روزمره است و تنها در حدود 10 درصد از گفتگوها را مسائل مهم‌تر و ایده‌های بزرگ تشکیل می‌دهند.

اما اگر بخواهید بدانید موضوعات مورد بحث همسران خوشبخت چیست به موارد زیر دقت نمایید:

1 ـ اوقات سخت شرمندگی زمانی هستند که اگر در مورد آنها به همسرتان نگویید به چه کسی می‌توانید بگویید؟

2 ـ ترس‌ها و نگرانی‌ها ازجمله مواردی هستند که موجب سفیدی موهایتان می‌شوند. پس اگر در مورد آنها با همسرتان صحبت نکنید با کاهش تفاهم میان‌تان بر میزان آنها و قضاوت‌های یکجانبه‌تان به خود صدمه می‌زنید.

3 ـ دوران کودکی شما و همسرتان و این‌که راحت بوده‌اید یا نه. آیا می‌توانسته‌اید به راحتی برای خود دوست پیدا کنید. در مدرسه مشکلی داشته‌اید یا نه همگی ازجمله مواردی هستند که به شناخت بهتر همسرتان و ایجاد تفاهم بیشتر میان‌تان کمک می‌کند.

4 ـ ارتباطات خانوادگی همسرتان با خانواده‌اش بویژه قبل از ازدواج مشخص‌کننده نگاه کلی او به مقوله خانواده و شما و فرزندان که حالا خانواده اصلی او را تشکیل می‌دهید می‌باشد.

5 ـ گفتگو در مورد اتفاقات و حوادث پیش رو و چگونگی اتخاذ تصمیمات برای روبه‌رویی با آنها ازجمله مواردی است که کمک می‌کند تا شما و همسرتان مانند یک تیم هماهنگ عمل کنید تا به اهداف برسید و موانع را از پیش رو بردارید.

6 ـ اطلاع از علایق یکدیگر و حتی دانستن این‌که همسرتان به چه نوع برنامه‌ها و فیلم‌هایی علاقه دارد و چه مکان‌هایی برایش جذاب‌تر است موجب می‌شود که بتوانید با فراهم کردن محیطی دلپذیر آرامش او و صمیمیت خانواده را افزایش دهید و با ذهنی آماده‌تر به سوی آینده گام بردارید.

منبع: yahoo personals

برداشت اشتباه

زن و شوهر ستون‌های یک خانواده هستند در دو دنیای فکری متفاوت زندگی می‌کنند. مثلا برای بسیاری از مردها گفتگو راهی برای تبادل اطلاعات و اخبار است، اما برای خانم‌ها راهی برای ایجاد دوستی و صمیمیت بیشتر و افزایش علاقه. در همین مورد امکان دارد زن و شوهر رفتارها و حالات یکدیگر را بنابر افکار خود تفسیر کنند و دچار مشکل شوند. متاسفانه ممکن است فکر کنند به بن‌بست رسیده‌اند.

در همسایگی ما زوجی زندگی می‌کنند که در دانشگاه با هم آشنا شده‌اند و علاقه آنها به یکدیگر بسیار زیاد بود. آنها چند ماه پس از نقل مکان به اینجا با ما آشنا شدند و مدتی بعد ما تبدیل به دوستان خوبی برای هم شدیم.

میراندا و جورج در حالی با یکدیگر ازدواج کردند که میراندا در یک شرکت بزرگ کارهای دفتری را انجام می‌داد و جورج نیز در یک شرکت بیمه کار گرفت.

میراندا با وجود داشتن صلاحیت لازم و برخورداری از مهارت‌های کلامی و ارتباطی با افراد از زمره افراد مهرطلبی به شمار می‌رفت که اعتماد به نفس چندانی نداشت. به همین دلیل وابستگی زیادی به جورج داشت و حمایت‌های همسرش از او برایش خیلی مهم بود. البته گاهی اوقات نیز توقعاتی که از جورج داشت در حد توانایی‌های جورج
نبود.

مدتی بود که وضعیت شغلی جورج مانند سابق نبود و او برای این که در زندگی چندان دچار نقصان نشود نیاز به درآمد میراندا داشت.

چند ماهی از این وضعیت گذشت و میراندا که یک روز خیلی خسته بود خواست در مورد شرایط بد کاری‌اش با همسرش صحبت کند.

او گفت از کارم خسته شده‌ام و با خودم می‌گویم باید آن را رها کنم. مدیرم خیلی دستور می‌دهد و می‌خواهد همه کارها را من به تنهایی انجام دهم، اما صبر من هم حدی دارد.

در این زمان جورج که نگران امور مالی و زندگی بود احساس کرد چطور ممکن است میراندا در این شرایطی که ما نیاز به درآمد او داریم اینقدر خودخواه باشد و با کمی ناراحتی بخواهد کارش را ترک کند. اصلا به فکر خانواده نیست و بدون فکر تصمیم می‌گیرد.

پس با این هدف که رای میراندا را بزند عصبانی می‌شود و با ناراحتی می‌گوید بس کن. دیگر نمی‌خواهم چیزی در مورد غر زدن‌هایت بشنوم.

اما میراندا با خود فکر می‌کند من که نمی‌خواستم غر بزنم. او اصلا به فکر راحتی من نیست و به حرف‌هایم گوش نمی‌دهد. فقط بلد است داد بزند. من فقط نیاز به حمایت و دلداری او داشتم و گرنه خودم می‌دانم در چنین وضعیتی نباید کارم را رها کنم.

پس با عصبانیت بیشتر با گریه به اتاق دیگر می‌رود و در را می‌بندد.

در اینجا جورج فکر می‌کند که میراندا این کار را کرده که او احساس تقصیر کند. در واقع همیشه همین کار را می‌کند و با خود می‌گوید تا حرفی به او می‌زنم اتاق را ترک می‌کند و با این رفتار به من بی‌محلی می‌کند. او فقط به فکر خودش
است.

این موضوع تبدیل به یک جنگ تلافی متقابل در آمد و تا مدتی روح این زن و شوهر را فرسوده کرد تا این که یک شب که به خانه ما آمده بودند ما موضوع را پیش کشیدیم تا بتوانیم کمکی به آنها بکنیم.

میراندا گفت تا می‌خواهم با جورج حرف بزنم نمی‌گذارد حرفم تمام شود و شروع به داد و بیداد می‌کند. او هنوز مرا نشناخته و نمی‌داند بدون فکر تصمیم نمی‌گیرم، اما اصلا متوجه منظورم نمی‌شود.

همسرم گفت میراندا تو که می‌دانی همسرت نمی‌تواند ذهنت را بخواند. واقعا منظور تو از این حرف‌ها چه بوده؟ و میراندا گفت که فقط می‌خواسته به همسرش بگوید وضعیت کاری‌اش چندان خوشایند نیست، اما او به خاطر علاقه به زندگی‌اش با آن کنار می‌آید و در این راه نیاز به حمایت و همراهی شوهرش دارد.

مساله به همین سادگی بود، اما جورج فکر کرده شکایت به معنای اقدام علیه شرایط است و نگران وضعیت مالی خانواده در شرایطی که خودش دچار مشکل شده است.

او می‌خواسته با رفتار خود میراندا را از استعفا دور کند در صورتی که موضوع فقط کمی کمک و حمایت روحی و عاطفی بوده نه واقعا یک استعفای جدی.

در ضمن میراندا با ترک اتاق می‌خواسته به جورج بفهماند که نیاز به دلجویی دارد، اما جورج فکر کرده او با خودخواهی قصد سلطه‌جویی و بی‌محلی به جورج را دارد و آن هم در شرایطی که فهمیده جورج نیازمند کمک مالی میرانداست.

اگر میراندا بدون گله و شکایت در آغاز به همسرش می‌گفت از آنجایی که شوهرش برایش مهم است می‌خواهد قدری او را حمایت کند و سپس مشکلش را می‌گفت شاید این همه مشکل ایجاد نمی‌شد و جورج هم اگر به جای این همه داد و فریاد فقط با یک جمله درکت می‌کنم همسرش را همراهی کرده بود همه چیز به خیر و خوشی تمام می‌شود.

در آن شب با خودم فکر کردم که کاش همسران منظور واقعی خود را بگویند و هر جا هم که متوجه منظور هم نمی‌شوند به جای قضاوت منفی از طرف مقابل منظورش را بپرسند تا زندگی خیلی شیرین شود.

چرا مردان زیاد صحبت نمی‌کنند؟

وقتی تو حرف نمی‌زنی...
بیشتر زنان این تصور را دارند که مرد زندگی آنها جزو افرادی است که بشدت کم‌حرف و ساکت است و این همیشه برایشان سوال بوده که چرا آنها احساساتشان را به زبان نمی‌آورند؟

اما حقیقت این است که مردها نیز دوست دارند در مورد آرزوهایشان، ترس‌هایشان و احساساتشان صحبت کنند، اما وقتی در مقابل شما تنها هستند، معمولا شبیه مجسمه می‌شوند.

زنان با خود می‌اندیشند چرا همسر من نمی‌تواند برای چند دقیقه چشم از تلویزیون بردارد و در مورد روابط زندگی‌مان یا مسائل مالی یا چک‌ها و یا حتی در مورد منظره حیاط صحبت کند؟ چرا نمی‌تواند حتی 10 دقیقه در مورد اتفاقاتی که امروز در محل کارش افتاده بگوید؟

از هر 5 زن یکی معتقد است که معمولا درگیری‌های بین او و همسرش به دلیل همین عکس‌العمل کلامی مرد در مقابل صحبت‌های وی است.30 درصد مردان نیز بر این باورند که همین درگیری‌ها موجب شکست آنان در برقراری ارتباط می‌شود. چرا این مشکل باید به این روال ادامه یابد؟

شاید یک علت این باشد که حتی هنگامی که مردان دوست دارند احساسات خود را بیان کنند، احساس راحتی لازم را با طرف مقابل خود ندارند.

مردان کمی ملاحظه کار هستند

هیچ بحثی نیست که زنان در برقراری ارتباط بسیار ماهر هستند. بدون فکر قادرند هزاران سوال را بی‌وقفه بیان کنند و آنها را به هر موضوعی ربط دهند. زنان در استفاده از کلمات قدرت بالایی دارند و می‌توانند در مورد هر چیزی و در هر زمانی بحث کنند.

زنان سعی می‌کنند مهارت «سوال و جواب» را با دوستان خود تمرین کنند، بنابراین هنگام گفتگو و بحث در حالت برتر قرار دارند.

مردان نیز این موضوع را می‌دانند و این گفته زنان را که مردان نمی‌توانند براحتی ارتباط برقرار کنند قبول دارند. در نتیجه مردان از زیاد صحبت کردن می‌ترسند، چرا که یک سخن اشتباه برای آنان بیشتر مشکل‌ساز خواهد بود.

مردان آرام آرام وارد صحبت می‌شوند

به این دیدگاه‌ها توجه کنید

دیدگاه زنان:

دیدگاه مرد:

هنگامی که مردها به خانه می‌رسند، درست شبیه کسانی هستند که از دوی ماراتن بازگشته‌اند و اینک منزل آنها حکم همان خط پایان را دارد. این‌که چقدر صبح خورشید زیبا بوده یا آفتاب دل‌انگیزی بوده است، شاید جزو آخرین مواردی باشد که دوست دارند در مورد آن گفتگو کنند.

موارد دیگری نیز در ابتدای فهرست کارهای مردان در ابتدای ورود آنان به منزل وجود دارد:

14 درصد از آنان می‌خواهند ایمیل‌های خود را چک کنند. 12 درصد دوست دارند ابتدا به حمام بروند و 10 درصد به محض ورود منتظر خوردن شام هستند.موضوع مشترک در اینجا این است که آنها پس از گذراندن یک روز پر مشغله و راه‌انداختن کار بقیه، می‌خواهند کمی هم برای خود زمان صرف کنند و به خودشان برسند.در نتیجه هنگامی که مرد پس از گذراندن یک روز پر‌استرس در محیط کار به خانه بازمی گردد، اگر بلافاصله از او انتظار یک مکالمه طولانی را داشته باشید، بیشتر باعث عقب‌نشینی او در این ارتباط شده‌اید.

مردان در ابراز احساسات زبانی ضعیف‌ترند

معمولا مردان بیشتر ترجیح می‌دهند به جای بیان احساسات، دوست داشتن خود را با گرفتن گل و یا کارهای بسیار ساده حتی در حد عوض کردن روغن ماشین همسرشان نشان دهند و هنگام صحبت کردن نیز بیشتر در مورد کار و عمل می‌گویند تا احساسات.

برای مثال، معمولا بسیاری از مردان برای بیان علاقه درازمدت خود در رابطه‌شان، به جای صحبت مستقیم در مورد عشقی پایان‌ناپذیر، برنامه‌هایی که برای مسافرت تابستان سال آینده چیده‌اند را توضیح می‌دهند.

هر دو نوع این ارتباط کلامی یک معنا را می‌رساند. او دوست دارد به جای اینکه احساساتش را با شعر بیان کند، آن را با خریدن بلیت هواپیما نشان دهد. این یکی از دلایلی است که مردان در محیط کار که دنیای عمل است از خانه که قلعه‌ای است که احساسات در آن بنا می‌شود، راحت‌تر صحبت می‌کنند.

اما اگر در خانه طوری رفتار کنید که وی احساس کند در محیط کار است، می‌بینید که سخنگوی خوبی است، حتی هنگامی که موضوع مورد بحث شما زندگی و دوست داشتن باشد. در این موارد عبارتی با عنوان «وزارت داخله» به کار می‌رود که نشان می‌دهد چگونه مردان می‌توانند از مهارت‌های کاری خود برای موفقیت در خانه استفاده کنند.

مردان شرایط سخت را دوست ندارند

هنگامی که مردی کم‌صحبت است و زن وی سعی می‌کند به هر طریقی وی را وادار به حرف زدن ‌کند، در واقع این وضع را تشدید می‌کند. همانند زمانی که متهمی در مقابل پلیس، علاقه‌ای به پاسخ دادن ندارد و پلیس بیشتر و بیشتر وی را تحت فشار قرار می‌دهد، در نتیجه سوالات بیشتر مساوی است با سکوت بیشتر.

اخیرا در یک نظرسنجی مشخص شد 65 درصد مردان نمی‌خواهند شریک زندگی‌شان سوالات زیادی در مورد خود آنها بپرسد.

واضح است که بسیاری از مردان از احساسات خسته شده‌اند، چون همانند کسی می‌شوند که در جایگاه متهم قرار گرفته است.

آنها لزوما چیزی را مخفی نمی‌کنند، فقط ترجیح می‌دهند احساسات گیج‌کننده‌ای که حتی خود نیز از آن سر در نمی‌آورند را برای فرد دیگری بیان نکنند.

روشی که از قدیم در این گونه مواقع استفاده می‌شده است شرایط را بهتر خواهد کرد: کمی عقب بروید، به او فرصت بدهید که به آرامی وارد مکالمه شود به طور حتم راحت‌تر با شرایط کنار می‌آید.

البته باید تاکید کرد موارد گفته شده در مورد همه مردان و زنان یکسان نیست.

اجازه هست من اول برای رفع خستگی دوش بگیرم؟
همسر من به محض این‌که از در خانه وارد شد، باید تمام اتفاقاتی که در طی روز رخ داده را با جزئیات تعریف کند. به‌علاوه به‌جز چند بار مکالمه تلفنی و چند تا ایمیل، تقریبا 10 ساعت است که از همدیگر خبر نداریم و با هم مفصل صحبت نکرده‌ایم!