درمان بیش فعالی فقط با دارو امکان پذیر است

تنها راه درمان بیماری بیش فعالی کودکان، مصرف دارو است و از روش های روان شناسی ویا مشاوره ای نمی توان برای درمان قطعی، استفاده کرد.
     
 الهام شیرازی، فوق تخصص روانپزشکی کودکان و نوجوانان در گفتگو باخبرنگار باشگاه خبرنگاران گفت: بیش فعال بودن کودک، به علت فعالیت کم قشر لب پیشیانی (قسمتی از مغز) ایجاد می شود، که ارثی و ژنتیکی بوده و ربطی به مسایل محیطی ندارد.

وی ادامه داد: کودکانی که بیش فعال هستند، تمرکز کافی بر روی مسایل درسی ندارند و بیشتر از سایر کودکان به تفریح و بازی تمایل دارند وهمچنین، به علت فعالیت کم قشر لب پیشیانی مغز، کنترل کافی بر تحرکات، هیجانات و احساسات خود ندارند.

وی با اشاره به اینکه امروزه تنها راه قطعی کودکان بیش فعال مراجعه به روانپزشک و مصرف دارو است و مشاوره و مراجعه به روانشناس می تواند در کنار مصرف دارو مفید باشد،تاکید کرد، امروزه مصرف دارو در این دسته از بیماران موجب می شود تا آن قشر لب پیشیانی مغز فعالیت مجدد خود را آغاز کند و کودک تمرکز و کنترل لازم خود را به دست آورد.

شیرازی تصریح کرد: زمانی که مغز فعالیت بیشتری داشته باشد، آن قسمت رشد و پیشرفت گسترده تری دارد، لذا تشخیص ندادن به موقع و درمان نشدن صحیح بیش فعالی موجب می شود که کودک در آینده با مشکلات جبران ناپذیری مواجه شود.

شیرازی با بیان اینکه 15 تا 20 درصد کودکان هر جامعه دچار بیش فعالی می شوند، خاطرنشان کرد: خانواده ها باید این تصور غلط که کودک من هنگام تماشای تلویزیون و یا هنگام بازی آرام است ،پس می تواند خود را کنترل کند را کنار بگذارند، زیرا نشانه های بیش فعالی زمانی بروز پیدا می کند که کودک در محیط باز است و یا فرصت بازی پیدا می کند./

غذاهایی‌ که باعث استرس می‌شوند

استرس فشاری است که بر اثر تغییرات به وجود آمده در محیط، به بدن تحمیل می‌گردد. برخی از استرس‌ها مفید هستند، اما وقتی از کنترل خارج می‌شوند، بدن به صورت‌های مختلفی از آثار سوء آنها رنج می‌برد. استرس تحمیل شده باعث کاهش انرژی بدنی، ذهنی، خستگی، بی‌خوابی، تحریک‌پذیری و احساس افسردگی، افزایش ضربان قلب و بالا رفتن فشار خون، افت قند خون، آسیب‌‌پذیری سیستم ایمنی و تغییر در وضعیت اشتهای فرد می‌شود و در مجموع بر فعالیت فرد سالم تاثیر می‌گذارد و سبب تضعیف بدن او می‌شود. به هنگام استرس، تولید سلول‌های ایمنی افزایش می‌یابد و مقدار زیادی سم در بدن جمع می‌شود. میزان ترشح هورمون آدرنالین به دلیل استرس و شرایط ناموزون با بدن، افزایش می‌یابد. تولید بیشتر آدرنالین به بدن کمک می‌نماید تا انرژی بیشتری برای مقابله با شرایط جدید به دست آورد. افزایش هورمون‌های بدن، پاسخ طبیعی بدن ما به استرس می‌باشد. غذا روی فعالیت مغزی تاثیر می‌گذارد. به عبارتی مواد غذایی روی فعالیت ترکیبات شیمیایی انتقال‌دهنده‌های عصبی اثر می‌گذارند. این ترکیبات برای هوشیاری بدنی لازم می‌باشد.تغذیه ضعیف و نامناسب می‌تواند استرس‌زا باشد. برخی افراد با مصرف بیش از حد قند، کافئین، نمک و چربی استرس وارده بر بدن خود را افزایش می‌دهند.

مواد غذایی می‌توانند اثرات زیادی روی کاهش یا افزایش استرس داشته باشند. یکی از شایع‌ترین موادی که می‌تواند بر استرس اثرگذار باشد و آن را تشدید کند، کافئین است. این ماده به مقدار زیادی در قهوه، چای و شکلات وجود دارد. مصرف این مواد به مقدار زیاد و به مدت طولانی می‌تواند منجر به افزایش احساسات هیجانی فرد شده و دچار اضطراب و استرس شود.

بنابراین توصیه می‌شود برای کاهش استرس بخصوص در افراد مستعد، مصرف کافئین را تا حد ممکن کاهش دهند. بخصوص چای غلیظ. ممکن است کافئین در ابتدای مصرف باعث افزایش هوشیاری موقت، فعال کردن سیستم عصبی، عضلانی و قلب شود، ولی اثر آن کوتاه‌مدت بوده و در بلندمدت می‌تواند اثرات منفی و استرس‌زا داشته باشد.

ماده دیگری که می‌تواند در افزایش استرس موثر باشد استفاده زیاد از مواد شیرین مثل قند و شکر است. این مواد کربوهیدرات‌های صنعتی و تصفیه شده‌ای هستند که می‌توانند باعث افزایش استرس و هیجانات شوند و حتی با مصرف بیش از اندازه‌آنها افسردگی و کاهش تمرکز و دقت را به دنبال داشته باشد.

مواد غذایی قنددار می‌توانند سریعا قند خون را بالا ببرد. برای تنظیم قند خون از لوزالمعده هورمونی به نام انسولین ترشح می‌شود. انسولین. قند را در خون به جریان می‌اندازد و آن را جهت مصرف به سلول‌ها می‌رساند که در نتیجه آن سطح قند خون به حد طبیعی می‌رسد. مصرف مداوم مقادیر زیادی از قند می‌تواند ترشح انسولین در بدون را تسریع بخشد و کاهش ناگهانی مصرف آن، سطح قند خون را خیلی پایین آورد.

اگر فردی غذای پر قند و شیرین مصرف نماید و یک ساعت بعد از احساسات ناخوشایند ناشی از سطح پایین قند خون را تجربه کند ممکن است برای فرونشاندن احساس گرسنگی،‌ دوباره تمایل به مصرف مواد غذایی پیدا کند و روند قبلی تکرار شود. این سیکل معیوب مصرف زیاد قند، مدت زمانی بعد، باعث بروز علائم پایین بودن قند خون و استرس می‌شود و شخص را در انجام وظایف و تکالیف روزانه دچار ناتوانی می‌کند.

توصیه می‌شود مصرف مواد قندی بخصوص در افرادی که مستعد استرس می‌باشند همچنین کسانی که وسواس فکری و بی‌قرار دارند تا جایی که امکان دارد کاهش یابد. ماده دیگری که می‌تواند در افزایش استرس نقش داشته باشد نمک است. توصیه می‌شود تا حد امکان از نمک به میزان کم استفاده شود و بهتر است به جای مصرف نمک سدیم از نمک پتاسیم استفاده شود. نمک به میزان زیادی در فست‌فودها،‌ چیپس، ژامبون و سوسیس وجود دارد. دسته دیگری از مواد غذایی که می‌تواند روی استرس اثرگذار باشد و میزان استرس را افزایش دهد چربی‌ها هستند. مواد غذایی حاوی چربی زیاد و سرخ شده علاوه بر افزایش فشار خون و چاقی می‌تواند باعث ضعف سیستم ایمنی و به دنبال آن افزایش استرس را داشته باشد.

استعمال دخانیات به هنگام استرس باعث آرامش موقت و کاذب در فرد می‌شود ولی در دراز مدت عواقب زیادی را به دنبال دارد که از آن جمله می‌توان به سرطان‌ها و برونشیت اشاره کرد.

در مقابل، مصرف برخی از مواد غذایی بشدت سطح استرس را کاهش می‌دهند که ازجمله می‌توان به غذاهای غنی از کربوهیدرات‌های پیچیده از قبیل غلات اشاره نمود که با آزاد کردن نورورترانسمیتر سروتونین از مغز موجب آرامش فرد می‌گردد. همچنین سبزی‌های غنی از مواد معدنی و ویتامین‌ها پاسخ ایمنی بدن را افزایش داده و بدن را در مقابل بیماری‌ها محافظت می‌کند و با تولید سروتونین فرد احساس آرامش می‌کند. همچنین مصرف فیبرهای گیاهی با افزایش حرکات دستگاه گوارش، درد شکم و یبوست را که هر دو استرس‌زا هستند، کاهش می‌دهند. لازم به ذکر است به هنگام مصرف غلات و نان‌‌های سبوس‌دار حتما آب به میزان کافی مصرف شود تا باعث یبوست نشود.

مصرف 3 تا 5 سهم از میوه‌ها و سبزی‌ها را در روز توصیه می‌کنیم. هر سهم از میوه‌ها شامل یک عدد پرتقال، سیب، موز یا خیار می‌باشد و هر سهم از سبزی‌ها شامل نصف لیوان سبزی پخته شده یا یک لیوان سبزی خرد شده می‌باشد.

همچنین ثابت شده بعضی از املاح مثل منیزیم، نیاسین یا ویتامین C نقش کمک‌کننده‌ای در کاهش استرس دارند که این مواد در سبزی‌ها و میوه‌ها وجود دارد.

مصرف یک لیوان شیر گرم کم‌چرب قبل از خواب باعث آرامش و خواب بهتری می‌شود و همچنین بر عملکرد بهتر دستگاه گوارش تاثیر می‌گذارد.

بیشتر افراد بیان می‌کنند که در زمان استرس غذای بیشتری می‌خورند و انتخاب آنها بیشتر از گروه مواد قندی و نشاسته‌ای می‌باشد. به این افراد توصیه می‌شود در این مواقع از آدامس بدون قند استفاده نمایند یا یک عدد هویج یا یک لیوان آب سرد مصرف کنند. با این کار از نظر روانی به حس نیاز به خوردن پاسخ داده می‌شود و در ضمن جلوی پرخوری و روی آوردن به مواد قندی و نشاسته‌ای گرفته می‌شود.

مواد افزودنی به نوشیدنی‌ها مثل نوشابه‌های گازدار و آبمیوه‌ها علاوه بر تجمع مواد شیمیایی مضر در بدن باعث افزایش استرس می‌شود، پس بهتر است به جای استفاده از آبمیوه‌های حاوی مواد افزودنی شیمیایی از نکتارها و آبمیوه‌های طبیعی استفاده شود.

رنگ‌های افزودنی به بعضی از خوراکی‌ها و تنقلات نیز می‌تواند باعث تحریک‌پذیری و استرس شود. بهتر است از تنقلاتی مثل مغزهای بدون نمک، ذرت بو داده و کم‌نمک به جای آنها استفاده شود.

نوشابه‌های انرژی‌زا که امروزه مصرف آن بسیار رایج شده اثرات مخربی روی بدن دارد. به دنبال مصرف این نوشابه‌ها و ایجاد بی‌خوابی، سیکل خواب افراد به هم می‌‌خورد و با مصرف قند فراوانی که در این نوشابه‌‌ها وجود دارد استرس ایجاد می‌شود و حتی در درازمدت باعث افسردگی می‌شود.

دکتر مریم محمدی

تغییرات روانی پس از زایمان

روان‌پریشی پس از زایمان در زنانی بروز می‌کند که بتازگی نوزادی به دنیا آورده‌اند. خصوصیات معمول این بیماری شامل افسردگی، هذیان و افکار مبنی بر صدمه زدن به خود یا نوزاد می‌شود. در این میان از آنجایی که این افکار هرچند به ندرت، اما ممکن است به خودکشی یا نوزادکشی هم منجر شود در نتیجه باید به دقت پایش شوند. تاکید می‌شود که میزان بروز این اختلال حدود 2 ـ 1 در هر هزار مورد زایمان است.

با علایم آشنا شوید: علایم این اختلال اغلب ظرف چند روز پس از زایمان شروع می‌شوند، هرچند میانگین فاصله زمانی زایمان تا شروع علایم بین 2 تا 3 هفته است. بیماران به طور مشخصی از خستگی، بی‌خوابی و بی‌قراری شکایت دارند و ممکن است دوره‌هایی از گریستن و بی‌ثباتی هیجانی را تجربه کنند.

همچنین سوءظن، سردرگمی، بی‌ربطی کلام، اظهارات غیرمنطقی و نگرانی‌های وسواسی درباره راحتی و سلامت کودک ممکن است بروز کنند. بیمار ممکن است به طور هذیانی معتقد باشد که کودکش فوت کرده یا معیوب است. گاهی بیمار تولد فرزندش را انکار می‌کند و معتقد است مجرد، باکره، آزاردیده، تحت نفوذ دیگران و یا منحرف است. توهمات با محتوای مشابه ممکن است شامل صداهایی باشد که به بیمار می‌گویند خود یا کودکش را بکشد. شکایاتی مبنی بر عدم توانایی حرکت کردن، ایستادن یا راه رفتن نیز شایعند.

درمان: کاهش احتمال بروز این بیماری با سازگاری خوب پیش از بیماری و شبکه حمایتی خانواده ارتباط دارد. در بارداری‌های بعدی این بیماران، خطر بروز مجدد دوره بیماری افزایش می‌یابد و گاهی به 50 درصد می‌رسد.

روان‌پریشی پس از زایمان یک فوریت روان‌پزشکی محسوب می‌شود. درمان انتخابی آن عبارت است از داروهای ضد روان‌پریشی و لیتیوم به همراه یک داروی ضدافسردگی که توسط روانپزشک تجویز می‌شود. البته در زنان شیرده تجویز دارو ممنوع است. بیمارانی که فکر خودکشی دارند، برای جلوگیری از اقدام به خودکشی باید به بخش روانپزشکی منتقل شوند. در صورت تمایل مادر تماس وی با فرزندش معمولا مفید است، اما این ملاقات‌ها باید کاملا تحت نظر انجام شوند. پس از گذشت دوره حاد روان‌درمانی لازم است که بیمار نقش مادری را بپذیرد و با آن احساس راحتی کند. افزایش حمایت از سوی همسر و سایر اطرافیان هم ممکن است ضروری باشد.

‌بررسی عواملی که موجب خشونت های ویرانگر ‌در خانواده ها می شود

زوج‌هایی که به‌روی هم شمشیر می‌کشند
ممکن است خانواده آرام و خوبی داشته باشید و عبارت اختلافات خانوادگی معنی خاصی برایتان نداشته باشد. اما اگر تا به حال گذرتان به راهروهای دادگاه خانواده نیفتاده، احتمالا در صفحه حوادث روزنامه‌ها ماجراهای جنجال برانگیزی که از اختلافات خانوادگی سرچشمه گرفته خوانده‌اید و اگر حوادث خوان نیستید، شاید صدای داد و بیدادی که از آن سوی دیوارهای آپارتمانتان می‌شنوید، به شما گوشزد کرده که دعوای بین زن و شوهر‌ها مساله‌ای جدی است.

یکی از نشانه‌های رشد اختلافات خانوادگی، افزایش چشمگیر آمار طلاق است. سال 88 رکورد میزان طلاق در ایران شکست. نخستین هشدارهای رشد نرخ طلاق در این سال، به شهریورماه گذشته باز می‌گردد. زمانی که محسن زنگنه، رئیس سازمان ملی جوانان استان تهران، خبر از رشد 21 درصدی آمار طلاق در استان تهران، در 6 ماهه نخست سال 88 نسبت به مدت مشابه سال گذشته خبر داد. کمی بعد، معاون مرکز آمار و اطلاعات زنان، میانگین نسبت طلاق به ازدواج در کشور در 6‌ماهه اول سال 88 را 24‌/‌13 درصد اعلام کرد.

در کنار افزایش نگران‌کننده آمار طلاق، همچنان همسرکشی و دیگر فجایعی که ریشه در اختلافات خانوادگی دارند، دیده می‌شوند. اما ریشه اختلاف خانوادگی در چیست و چگونه به فاجعه منجر می‌شود؟

در پاسخ به این سوال، مریم رامشت روان‌شناس ابتدا ناسازگاری بین زوجین را تعریف می‌کند: نخست باید بدانیم که سازگاری و سازش دو مفهوم مجزا هستند. سازش پذیرش بی‌قید و شرط شرایط موجود و انتظارات همسر و برآورده کردن آن است بی‌این‌که چون و چرایی درکار باشد یا این‌که زوج و زوجه بتوانند اظهار نظر کنند. اما سازگاری یعنی این‌که در عین‌حال که از حقوق خود دفاع می‌کنیم به فکر حق و حقوق همسر خود نیز باشیم. سازگاری رفتاری سالم است، رفتاری که حتی اگر اختلاف نظر وجود داشته باشد هر یک از طرفین می‌دانند چه گونه‌گاه عقب‌نشینی کنند و گاه با استدلال برای به دست آوردن خواسته خود تلاش کنند.

رامشت با بیان این‌که ناسازگاری وقتی به وجود می‌آید که این رفتار از بین می‌رود، تصریح می‌کند: در سازگاری آرامش وجود دارد و در ناسازگاری توهین، تحقیر و پایمال شدن حق. زمانی که شخص احساس می‌کند حقش در نظر گرفته نمی‌شود و مورد تحقیر و توهین قرار می‌گیرد، مقاومت می‌کند و در مقابل، چنین رفتاری از خودش بروز می‌دهد.

به گفته رامشت علت این ناسازگاری‌ها گسترده است: اولین دلیل بروز ناسازگاری بین زوجین، نداشتن بلوغ فکری و عاطفی است. شخصی که به بلوغ فکری و عاطفی نرسیده، معمولا تصمیمات عجولانه می‌گیرد. سریع واکنش نشان می‌دهد و به قول معروف زود جوش می‌آورد. احساس می‌کند همه باید طبق خواسته او عمل کنند.

اختلافات فرهنگی و عقیدتی، به گفته این روان‌شناس، یکی دیگر از دلایل بروز ناسازگاری‌های زناشویی است: گاهی زن و شوهر به لحاظ فرهنگی و اعتقادی با یکدیگر انطباق ندارند. مثلا مرد دوست دارد اجتماعی باشد و با افراد زیادی رفت و آمد داشته باشد و زن به این امر تمایلی ندارد. یا مثلا دو طرف در مورد رعایت حجاب و نوع آن اختلاف نظر دارند. این اختلافات گاهی بالا می‌گیرد و زندگی‌شان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

دخالت خانواده‌ها و نداشتن الگوی رفتاری مناسب، یکی دیگر از دلایل ناسازگاری‌های زناشویی است که رامشت به آن اشاره می‌کند: ممکن است فردی در خانواده‌ای بزرگ شده باشد که مخالفت را از پدر و مادر خود آموخته باشد. چنین فردی در زندگی زناشویی، دچار مشکل خواهد شد.

اما اختلافات خانوادگی چه زمانی به خشونت کشیده می‌شوند؟ رامشت در پاسخ به این سوال می‌گوید: زمانی که اختلافات خانوادگی ریشه‌دار و تکراری می‌شوند آستانه مقاومت فرد پایین می‌آید و ممکن است تحت شرایط بحرانی دست به کارهای خطرناک بزند. مثلا همسرش را کتک بزند یا او را به قتل برساند. آستانه مقاومت در هر فردی متفاوت است و البته به شرایط فرد در دوران کودکی، نحوه بزرگ شدنش و شرایط محیطی نیز بستگی دارد. ممکن است آستانه مقاومت در زمان پیش از ازدواج صدمه دیده باشد.

در این میان عوامل دیگری چون فشارهای اقتصادی و کاری نیز ممکن است به اختلافات و ناسازگاری‌های زناشویی دامن بزند و راه را برای اعمال خشونت باز کند: زمانی که دچار استرس هستیم، تحریک‌پذیر می‌شویم و تحمل‌مان کم می‌شود. در چنین شرایطی ممکن است دست به اعمال خشونت‌آمیز بزنیم.

به گفته این روان‌شناس در چنین شرایطی بستر ارتکاب جرایم نیز به وجود می‌آید و فرد ممکن است به‌سراغ اعتیاد برود، کودکان دچار بحران شوند و یا طلاق و آسیب‌های بعد از آن به وجود آید: فرزندانی که در خانواده‌های آسیب دیده هستند به دلایل متعدد نسبت به کودکانی که در خانواده‌های طبیعی بزرگ می‌شوند بیشتر در معرض خطر قرار دارند. صفت آسیب‌دیده به خانواده‌ای اتلاق می‌شود که در آن طلاق عاطفی یا خاموش صورت گرفته، پدر و مادر با هم مشاجره دارند، پدر و مادر دچار اعتیاد یا بزهکار هستند و مهم‌تر از همه خانواده‌هایی که در آنها طلاق صورت گرفته و پدر و مادر جدا از هم زندگی می‌کنند.

او ادامه می‌دهد: فرزندان طلاق بعد از جدایی پدر و مادر احساس می‌کنند تکیه‌گاهشان متزلزل شده. آنها مجبور می‌شوند زندگی جدیدی را تجربه کنند که گاه همراه با زندگی با همسر پدر یا همسر مادر است. این ازدواج‌های دوم نیز اکثرا نامطلوب هستند. در این شرایط فرزند نه تنها پدر و مادر خود را از دست داده بلکه همزمان تجربه‌های جدید را با فشارهای مضاعف پشت سر می‌گذارد. در این شرایط ممکن است از خانه فرار کند یا به لحاظ عاطفی از خانواده دور شود. چنین نوجوانی خیلی زود وارد گروه‌های همسال یا بزرگ‌تر از خود می‌شود و آنها را جایگزین پدر و مادر خود می‌کند؛ گروه‌هایی که اکثرا بعدها بزهکار می‌شوند.

آسیب‌هایی که اختلافات خانوادگی به‌وجود می‌آورند لیست بلند بالایی دارد. دکتر امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس با اشاره به آسیب‌هایی چون دختران فراری، فحشا و تن‌فروشی، اعتیاد و عواقب آن، افسردگی و رفتارهای خشونت‌بار می‌گوید: در یک جمله می‌توان گفت که همه این آسیب‌ها ریشه در خانواده و تمام ناسازگاری‌های خانوادگی ریشه در اجتماع دارد. شیوه تربیت و طبقه اجتماعی فرد، محلی که با پدر و مادر در آن زندگی می‌کرده است، عوامل اقتصادی، سیاسی، هنجارهای فرهنگی که با جامعه به‌وجود آمده و عواملی از این دست، ریشه اصلی ناسازگاری‌های خانوادگی و عواقب آن است.

او ادامه می‌دهد: دختران فراری معمولا از خانواده‌های بی‌کفایت، ضداجتماعی، آشفته و از هم گسیخته و خانواده‌هایی که اعضایش مشکلات رفتاری در روابط خود دارند، می‌آیند. از عوامل دیگر می‌توان به ویژگی‌های فردی و شخصیتی دختران از دید روان‌شناسی اشاره کرد. ویژگی‌هایی مانند ضداجتماعی بودن، برونگرایی و هیجان‌زده بودن.

به گفته این جامعه‌شناس، رفتارهایی که در خانواده با فرد صورت می‌گیرد، تعیین‌کننده رفتار آینده اوست: از زمان طفولیت تا بزرگسالی هر رفتاری که با فرد صورت می‌گیرد، در تعیین طرز رفتار او در آینده تاثیر دارد. حتی نحوه شستشو و نگهداری کودک در روحیه‌اش تاثیر می‌گذارد. تحقیقات انجام شده توسط جامعه‌شناسان بر روی دو قبیله همسایه که یکی افراد خشن و دیگری افراد آرام دارد نشان می‌دهد که نحوه شستشو، شیر دادن و قنداق کردن بچه در روحیه او تاثیر دارد. بچه‌هایی که مادرشان با نامهربانی به آنها شیر می‌دهد، پستان را از دهانشان می‌کشد، با ناملایمت شستشو می‌کند و آنها را قنداق می‌کند، نسبت به دیگران رفتار خشونت‌آمیزتری از خود نشان می‌دهند.

ریشه‌یابی خشونت‌های خانوادگی و بررسی نتایج و عواقب آن، مقوله‌ای نیست که در یک گزارش بگنجد، اما تحقیقات جسته و گریخته کارشناسان، راه‌حل‌هایی برای این مساله مشخص کرده است. قرایی‌مقدم معتقد است: اولین راه حل تولید کار است. وقتی جوانی کار ندارد چه طور می‌تواند به زندگی مشترک ادامه دهد؟ فشار عصبی که در اثر بیکاری و فشار اقتصادی که به او وارد می‌شود باعث می‌شود با همسر خود اختلاف داشته باشد و خانواده‌ای متشنج به وجود آورد.

از بین بردن مظاهر خشونت در جامعه و اشاعه روحیه شادی و نشاط در جامعه یکی دیگر از راه‌حل‌های پیشنهادی این جامعه‌شناس است.

رامشت، روان‌شناس نیز پیشنهاداتی دارد: مساله‌ای که همیشه بر آن تاکید می‌کنم مهارت‌های پیش و پس از ازدواج است. مهم‌تر از همه چیز مهارت‌های پیش از ازدواج است که به زوجین کمک می‌کند به‌درستی انتخاب کنند و بفهمند کسی که قصد دارند با او ازدواج کنند تا چه حد معیارهایش با آنها برابر است. مساله مهم دیگر آموزش بعد از ازدواج است. ممکن است زوجی قبل از ازدواج به مشاوره مراجعه کرده باشند، اما این کافی نیست. مهارت‌های زندگی برای تمام طول زندگی لازم است.