نگاهی به ناسازگاری در زندگی زناشویی

وقتی‌ آب‌تان‌ به‌یک‌جوی نمی‌رود
دلت می‌خواهد فریاد بزنی و از ته دل به سرنوشت خودت فحش بدهی. دلت می‌خواهد مقصر را پیدا کنی و هر چه روی دلت مانده را به او بگویی و دلت خنک شود. شوهرت هم دلش می‌خواهد به میز مشت بکوبد و سرش را به دیوار بزند. شاید او هم اگر مقصر را پیدا کند مشتی به چانه‌اش بزند تا از دست این همه کینه خلاص شود.

زندگی‌تان جهنم شده است. چشم دیدن همدیگر را ندارید در حالی که می‌دانید همدیگر را هم دوست دارید اما انگار برای هم ساخته نشده‌اید. نمی‌شود دیگر! انگار هیچ وقت آب شما دو نفر توی یک جوی نمی‌رود و مثل دوتا خط موازی یا باید از هم دور باشید یا نزدیک شدن به فکر و احساس هم برایتان غیرممکن است.

چرا این اتفاق افتاده است؟ از کی این طور شد؟ شما عاشق کس دیگری شده‌اید؟ همسرتان زن دیگری را دوست دارد؟ یا... .

هر چه هست این زندگی گل‌آلود شما را به جایی نمی‌رساند. شما و همسرتان با هم سازگار نیستید.

سازگاری‌ها

وقتی ما توان سازگاری نداریم ناسازگار می‌شویم، اما چگونه این اتفاق می‌افتد؟محققان توانسته‌اند فهرستی از اولویت‌های زوج‌های سازگار و ناسازگار را تهیه کنند که بودن این فهرست سبب سازگاری و نبود آن سبب ناسازگاری می‌شود.

سازگاری در تصمیم‌گیری‌های مشترک

به گزارش ایسنا تحقیقی که میشل روی 450‌زوح انجام داد نشان داد زنانی که در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری‌های مربوط به بودجه، تجهیزات و وسایل مسکن و امور فرزندان در کنار شوهرانشان به صورت فعال مشارکت دارند، از زندگی خود راضی‌تر هستند.

آقایان اگر شما این همکاری را از همسرتان دریغ می‌کنید و همسری سازگار می‌خواهید بهتر است در روش خود تجدیدنظر کنید.

تحقیق دیگر نشان می‌دهد افراد ناراضی از زندگی زناشویی کسانی هستند که شوهران سنتی و زنان غیرسنتی دارند. زنان شاغلی که به علت استقلال روانی و اقتصادی تصمیم‌گیری در خانواده را حق خود می‌دانند، با سدی به نام شوهران سنتی مواجه می‌شوند که برای منع آنان از این کار کوهی از وظایف و مسائل را سر راه آنان قرار می‌دهند تا آنان را سر جای خود بنشانند.

اوقات فراغت

این یکی از مشکلاتی است که امروز بین خانواده‌های ایرانی بیشتر بروز می‌کند. فشار تورم و نیاز اقتصادی سبب می‌شود مردان و زنان کاری فزون‌تر انجام دهند و حضور در شیفت‌های اضافی کاری آنان را از گذران اوقات فراغت در خانواده بازمی‌دارد. این گلایه‌ای است که اکثر زنان از همسران پرکار خود دارند و در فهرست محققان ازجمله پارکی و ساکر جزو عوامل ناسازگاری است.

زنان در این خانواده‌ها یا تنها می‌مانند یا وقت خود را با کودکشان سر می‌کنند و کم‌کم حس گسستگی خانواده به سراغشان می‌آید. آنان سعی می‌کنند این گسستگی را مهار کنند، اما مشاجرات پیش می‌آید... .

فرزند، حلال مشکلات

تحقیقات نشان می‌دهد زوج‌های دارای فرزند از نظر میزان روابط جنسی و رضایت‌مندی در سطح بالاتری قرار دارند و نبود هر یک از این مولفه‌ها منجر به ناسازگاری در خانواده می‌شود.

ارتباطات موثر

این یکی دیگر از عوامل سازگاری است. رفتارهای ارتباطی زوج‌های سازگار بیشتر از زوج‌های ناسازگار بر مبنای گذشت و تکیه بر نکات مثبت طرف مقابل است. زوج‌های ناسازگار در برداشت خود از منظور و هدف طرف مقابل به صورت منفی عمل می‌کنند در حالی که در زوج‌های سازگار بین منظور فرستنده و برداشت گیرنده تفاوت اندکی وجود دارد. یعنی این زوج‌ها مثبت‌اندیش‌تر و شنونده‌های بهتری هستند. اهل قضاوت و پیشداوری نیستند و حرف‌های طرف مقابل را تحریف نمی‌کنند. در عوض زوج‌های ناسازگار اغلب تفسیر منفی از پیام طرف مقابل خود ارائه می‌دهند.

زوج‌های پیشگو

جالب است بدانید این تحقیقات نشان می‌دهد زوج‌های موفق و سازگار از توانایی بیشتری برای پیش‌بینی رفتار طرف مقابل خود برخوردار هستند و لذا در روابط زناشویی نیز موفق‌ترند. مهارت‌های ارتباطی و حل مساله به تنهایی قادر است سازگاری یا نا سازگاری یک زوج را مشخص کند.

همسان نه، مکمل

تحقیقی که روی زوج‌های همسان شاهد انجام شده، نشان می‌دهد همسانی ویژگی‌های روانی میان همسران می‌تواند منجر به ناسازگاری شود در حالی که شخصیت‌های مکمل بهتر با هم سازگاری می‌کنند. بنابراین دنبال نسخه مونث خودتان نباشید!

تحقیقات بسیاری در مورد سازگاری و ناسازگاری زوج‌های جوان انجام شده است.

این تحقیقات به شما می‌گوید کجا زندگی به بن‌بست می‌رسد و اگر چه رفتاری پیش بگیرید با وجود تمام اختلافات می‌توانید به زندگی مشترک توام با خوشبختی ادامه دهید، اما در این شماره بیش از این مجال نیست و ادامه این مبحث را در هفته‌های آتی پی می‌گیریم.

هورمون وفاداری و درک احساسی

هورمون اکسی‌توسین مردها را قادر می‌سازد احساسات دیگران را بهتر درک کنند. نتیجه تحقیق یک گروه از پژوهشگران دانشگاه بن حاکی از آن است که هورمون اکسی‌توسین یا "هورمون وفاداری" نقش مهمی در رفتارهای اجتماعی انسان بازی می‌کند.

در تحقیق پژوهشگران کلینیک روان‌درمانی دانشگاه بن 48 مرد سالم شرکت کردند. این مردان در طول مدت تحقیق اسپری بینی حاوی اکسی‌توسین دریافت کردند. البته تنها در مورد نیمی از مردان اسپری بینی واقعا حاوی هورمون اکسی‌توسین بود. در مورد نیم دیگر، بدون آنکه داوطلبان در جریان باشند، از اسپری پلاسبو یا بی‌اثر استفاده شده است. پس از مصرف اسپری، پژوهشگران از داوطلبان درخواست کردند عکس‌های مختلفی را به دقت نگاه و احساس‌شان را توصیف کنند.

این عکس‌ها تصاویری احساس‌برانگیز بودند، به عنوان مثال تصویر کودکی در حال گریه. داوطلبان بایست توضیح می‌دادند که چه احساسی دارند و از آن مهمتر چقدر با فردی که در تصویر می‌بینند احساس همدردی می‌کنند.

رنه هورله‌من، یکی از پژوهشگران تیم تحقیقاتی، می‌گوید: «نتیجه تحقیق حاکی از آن است که گروه نخست، یعنی گروهی که اسپری اکسی‌توسین دریافت کرده بود، به طور مشخص نسبت به گروه دوم احساس همدردی بیشتر و عمیق‌تری داشته است.» پژوهشگران در جمع‌بست تحقیق خود اشاره می‌کنند به اینکه مردان گروه نخست که هورمون اکسی‌توسین دریافت کردند، در جدول بررسی احساسات به سطحی رسیدند که در مورد خانم‌ها متداول است.

هورمون اکسی‌توسین که در غده هیپوفیز مغز تولید می‌شود به هورمون "وابستگی" یا هورمون "وفاداری" هم معروف است. این هورمون در تعیین احساس وابستگی مادر به کودک نیز نقش مهمی بازی می‌کند. اکسی‌توسین در عین‌حال یکی از مهمترین عواملی است که موجب دردهای زایمان می‌شود. تحقیقات مختلفی که پیش از این در مورد این هورمون صورت گرفته، نشان می‌دهند اکسی‌توسین همچنین اثر روشنی بر ثبات روحی و روابط اجتماعی فرد دارد. 

در بخش دوم تحقیق پژوهشگران دانشگاه بن، داوطلبان می‌بایست در یک تست کامپیوتری شرکت می‌کردند. در حالت نخست، در صورت انتخاب پاسخ صحیح از سوی داوطلب، چهره‌ای خندان به قصد تشویق، و در صورت پاسخ نادرست او، چهره‌ای ملامت‌گر روی صفحه مانیتور نمایش داده می‌شد. در حالت دوم، واکنش کامپیوتر نمایش دایره سبز برای پاسخ صحیح و دایره قرمز برای پاسخ نادرست بود. نتیجه این بود که‎ تمامی داوطلبان پرسش‌ها و پاسخ‌ها را در حالت نخست، یعنی ‎نمایش چهره‌ بهتر به خاطر آوردند. ‎اما حافظه آن گروه از داوطلبان که هورمون اکسی‌توسین دریافت کرده بود، به مراتب بهتر از گروه دیگر بود.

هورله‌من در مورد تحقیق کلینیک روان‌درمانی دانشگاه بن اضافه می‌کند: «تحقیق ما برای نخستین بار نشان می‌دهد که درک احساسی با هورمون اکسی‌توسین تغییر می‌کند.» پژوهشگران امیدوارند که بتوانند از هورمون اکسی‌توسین در درمان بیماری‌هایی از قبیل شیزوفرنی استفاده کنند.

دویچه وله

روانشناسی شخصیت با استفاده از رنگ چشم ها

اگر بتوانیم شخصیت افراد را پیش از داشتن رابطه با آنها بشناسیم و یا حداقل در مورد چگونگی رفتار و اخلاق آنها حدس هایی بزنیم بدون شک این شناخت تاثیرات زیادی در رابطه ما داشته و کمک های فراوانی به ما خواهد کرد. معمولا انسان ها برای به دست آوردن شناخت بیشتر از دوستان و اطرافیان خود و یا شناخت سطحی از کسانی که برای اولین بار با آنها رو به رو می شوند به گزینه های مختلفی پناه می برند که حدس زدن شخصیت طرف مقابل از روی لباس پوشیدن، امضا و یا شیوه دست دادن او از جمله این امور است. شناخت شخصیت افراد از روی رنگ چشم گزینه جدیدی است که در روابط انسانی بی تاثیر نبوده و چنانچه درست به کار رود مشکلات زیادی را حل خواهد کرد.

در اینجا با عنایت به حسی که امکان دارد شما را ترغیب نماید تا در بعضی مواقع شناخت بیشتری نسبت به اطرافیان خود داشته باشید، به بررسی انواع رنگ چشم و شخصیت دارندگان آن می پردازیم:
رنگ چشم سبز

رنگ چشم سبز نشان دهنده آن است که صاحبان آن شخصیتی قوی و اراده ای بالا دارند. در تصمیم گیری ها، خیلی محکم عمل کرده و تا حدی خود رای و مغرور هستند. این افراد اعتماد به نفس بالایی دارند و در کمک به دیگران سعی می کنند تا آخرین توان خود را مصرف کنند.
رنگ چشم آبی

دارندگان چشم های آبی دارای نگاهی عمیق بوده و شخصیتی حساس و شفاف دارند. این افراد به راحتی فکر و نظر خود را به دیگران تحمیل می کنند و به همین نسبت جرات و شجاعت وی‍ژه ای هم به خرج می دهند. قابل توجه است که بیشتر چشم آبی ها طبیعت و احساساتی هنری و ملموس دارند.
رنگ چشم مشکی

صاحبان چشمان مشکی انسان هایی رویایی هستند که در فضای شاعرانه ای زندگی می کنند و همچنین بسیار دست و دل باز هستند. بسیار سعی می کنند با هر چه دارند به دیگران کمک کنند. این افراد همچنین دارای خلق و خوی اجتماعی و احساسات ظریف هستند.
رنگ چشم قهوه ای

چشم قهوه ای، سنبل مهربانی و محبت است و هر چه تیره تر باشد مهر و محبت صاحبش بیشتر است. چشم قهوه ای ها بسیار خون سردند و هر چه را که می خواهند به راحتی تصاحب می کنند. چنین به نظر می رسد که این افراد معنای عصبانیت را نمی شناسند و از آرامشی تمام نشدنی بهره مند هستند.
رنگ چشم خاکستری

صاحبان چشم های خاکستری دو دسته هستند، یا از شخصیتی آرام و با اعتماد به نفس برخوردارند و یا شخصیتی عصبی و انقلابی دارند و همیشه به دنبال آرامش می گردند ولی در مجموع انسان هایی سرسخت و سنگین دل هستند.
رنگ چشم عسلی

با وجود اینکه چشم عسلی ها انسان هایی خوش قلب هستند ولی با دیگران صریح نیستند. این افراد همیشه به دنبال دوست می گردند. چشم عسلی ها معمولا از کودکی روی پای خود بزرگ شده و دوست ندارند به دیگران تکیه کنند

پرخوری عصبی و رژیم‌های افراطی

پرخوری عصبی، اختلالی است که به موجب آن، فرد بین رژیم گرفتن افراطی و پرخوری شدید نوسان دارد.

پرخوری عصبی با پرخوری و اقداماتی برای جلوگیری از افزایش وزن با استفاده از رفتارهای نامناسبی مانند استفراغ عمدی و ورزش افراطی مشخص می‌شود. تصویر بالینی فرد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی که پس از پرخوری، غذا را تخلیه می‌کند ویژگی‌های مشترک زیادی با پرخوری عصبی دارد.

در واقع، عده‌ای معتقدند که نوع پرخوری بی‌اشتهایی عصبی را باید شکل دیگری از پرخوری عصبی دانست. تفاوت بین فرد مبتلا به پرخوری عصبی و فرد مبتلا به پرخوری برون‌ریز در بی‌اشتهایی عصبی، وزن است. فرد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی شدیدا لاغر است. این در مورد فرد مبتلا به پرخوری عصبی صدق نمی‌کند. افراد مبتلا به پرخوری عصبی به‌شدت خود را به خاطر پرخوری و ظاهر بدنی‌شان سرزنش می‌کنند و به همین دلیل سعی می‌کنند غذای خورده شده را به هر ترتیبی بیرون بریزند.

همانند اختلال بی‌اشتهایی عصبی، اغلب افراد مبتلا به پرخوری عصبی نیز زنان هستند.  اختلال‌های خوردن با اختلال شدید در رفتار خوردن مشخص می‌شود. در بزرگسالان 2نوع اختلال خوردن وجود دارد؛ اختلال بی‌اشتهایی عصبی و اختلال پرخوری عصبی. پر‌اشتهایی عصبی شایع‌تر از بی‌اشتهایی عصبی است. شیوع پر‌اشتهایی عصبی در بین زن‌های نوجوان و بزرگسالان جوان تقریبا یک تا 3‌درصد است. همانند بی‌اشتهایی عصبی، پر‌اشتهایی عصبی، در زن‌ها بسیار شایع‌تر از مرد‌هاست. میزان وقوع این اختلال در مرد‌ها تقریبا یک دهم زن‌هاست.

اختلال‌های خوردن فقط یک علت ندارند. به احتمال زیاد، بی‌اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی از تعامل پیچیده متغیرهای زیستی، فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی و فردی ناشی می‌شود.

بیش از یک‌سوم بیماران مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی اظهار داشته‌اند که کژکاری خانواده عاملی بوده که در ایجاد اختلال خوردن آنها مشارکت داشته است. با این حال، نیمرخ خانواده نمونه وجود ندارد بلکه انواع رفتارهایی که مورد توجه قرار گرفته‌اند عبارتند از: انعطاف‌ناپذیری، محافظت بیش از حد والدین، کنترل افراطی و اختلاف زناشویی بین والدین. به‌علاوه، بسیاری از والدین بیماران مبتلا به اختلال‌های خوردن، در رابطه با مطلوب بودن لاغری، رژیم گرفتن و ظاهر جسمانی خوب، دلمشغولی دیرینه داشته و مانند فرزندان خود گرایش‌های کمال‌گرایانه دارند. به‌نظر می‌رسد که عوامل خانوادگی در پرخوری عصبی نیز نقش داشته باشد.

زنان مبتلا به پرخوری عصبی  باعواملی  مانند انتظارات بالای والدین، رژیم گرفتن سایر اعضای خانواده و میزان اظهارات عیب‌جویانه اعضای خانواده در مورد شکل، وزن یا خوردن مواجه هستند.

در نمونه بزرگی از زنان، قوی‌ترین پیش‌بینی‌کننده نشانه‌های پرخوری عصبی این بود که اعضای خانواده تا چه حد درباره ظاهر زن اظهارات اهانت‌آمیز و انتقادی کرده و بر نیاز او به رژیم گرفتن تأکید می‌کرده‌اند.

برخی نشانه‌های پر‌اشتهایی عصبی:

- افراط پی‌در‌پی در غذا خوردن
- تخلیه کردن شکم به وسیله رژیم سخت،  غذا نخوردن، ورزش کردن یا استفراغ
- استفاده نابجا از داروهای ضد‌یبوست و ادرارآور
- حمام کردن پس از غذا‌خوردن
- قرمز‌شدن انگشت‌ها
- ورم کردن گونه‌ها و فک
- قضاوت نادرست در مورد وزن و تناسب اندام
- افسردگی و تغییر حالت
- قاعدگی نامنظم
- مشکلات دندان، مانند فاسد شدن دندان‌ها
- نفخ و سوزش معده
- مشکلات روده‌ای به‌علت استفاده از داروهای ضد‌یبوست
- مشکلات کلیوی به‌علت استفاده از داروهای ادرارآور
- کاهش شدید آب بدن به‌علت اسهال.

پرخوری دوره‌ای

نوع غذای مصرفی در پر‌خوری‌های دوره‌ای متفاوت است که عمدتا غذاهایی را که حاوی کالری زیادی هستند مانند بستنی و کیک را شامل می‌شود. با وجود این به‌نظر می‌رسد که پر‌خوری دوره‌ای بیشتر با ناهنجاری در مقدار غذای مصرف شده مشخص می‌شود تا با اشتیاق برای یک ماده غذایی خاص نظیر کربوهیدرات. اگر چه افراد مبتلا به پر‌اشتهایی عصبی در ضمن پرخوری دوره‌ای بیش از افراد غیرمبتلا به پر‌اشتهایی عصبی هنگام غذاخوردن کالری مصرف می‌کنند اما شکستن کالری‌های مشتق شده از پروتئین، چربی و کربوهیدرات بین آنها مشابه است. علامت اساسی دیگر پراشتهایی عصبی به‌کار‌گیری عود‌کننده رفتار‌های جبرانی برای پیشگیری از افزایش وزن است.

بسیاری از افراد مبتلا به پراشتهایی عصبی در تلاش برای جبران پرخوری دوره‌ای روش‌های متعددی به کار می‌گیرند. شایع‌ترین تکنیک جبرانی، ایجاد استفراغ پس از یک دوره پرخوری است. این روش پاکسازی توسط 90-80 ‌ درصد از افراد مبتلا به پر‌اشتهایی عصبی که برای درمان به درمانگاه‌ها مراجعه می‌کنند استفاده می‌شود. استفراغ موجب احساس راحتی در شکم و رفع احساس نفخ شده و سبب می‌شود که شخص بدون ترس از بالا رفتن وزن به پرخوری ادامه دهد. افسردگی غالبا در‌پی این دوره‌ها فرا می‌رسد و به دلتنگی پس از سور‌چرانی معروف است.

در بعضی موارد، استفراغ به‌خودی‌خود هدف می‌شود و شخص به‌منظور استفراغ کردن پر‌خوری دوره‌ای می‌کند یا پس از خوردن مقدار جزئی غذا استفراغ می‌کند. افراد مبتلا به پراشتهایی عصبی ممکن است برای ایجاد استفراغ از روش‌های مختلفی استفاده کنند، از جمله استفاده از انگشتان یا وسایل برای تحریک رفلکس عق زدن (داخل کردن انگشت در حلق). افراد معمولا در ایجاد استفراغ مهارت پیدا می‌کنند و سر انجام قادر خواهند بود هر وقت اراده کنند اسـتفراغ‌کنند.

دیگر رفتار‌های پاکسازی مشتمل بر سوء‌مصرف ملین‌ها و مدرهاست.گاهی افراد مبتلا به پر‌اشتهایی عصبی ممکن است در تلاش برای جبران پر‌خوری دوره‌ای یک یا چند روز، روزه بگیرند یا به‌طور افراطی ورزش کنند. زمانی که ورزش به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای در فعالیت‌های مهم تداخل می‌کند یا وقتی در زمان یا در محیط نامناسبی انجام می‌شود، یا وقتی فرد به‌رغم صدمه یا دیگر عوارض طبی به این کار ادامه می‌دهد، در این صورت افراطی تلقی می‌شود. افراد مبتلا به این اختلال در تلاش برای اجتناب از افزایش وزن به ندرت ممکن است از هورمون تیروئید استفاده کنند. افراد مبتلا به دیابت قندی و پر اشتهایی عصبی ممکن است برای کاهش متابولیسم غذای مصرف شده در ضمن پرخوری‌های دوره‌ای دوزهای انسولین را قطع کرده یا آن را کاهش دهند.

درمان

 اغلب متخصصان بالینی موافقند که روان‌درمانی جهت اختلال‌های خوردن، حتی برای افرادی که داروهای ضدافسردگی مصرف می‌کنند، ضروری است.  درمان‌های شناختی- رفتاری به بیماران می‌آموزند محرک‌های محیطی پرخوری را شناسایی کنند، غذاهای پر کالری را وارد رژیم خود کنند اما مقدار خوردن آنها را کنترل کرده  و شناخت‌های تحریف‌شده خود درباره مصرف غذا، وزن و هیکل را شناسایی کنند   و آنها را تغییر دهند. به وسیله درمان شناختی‌- رفتاری، در رفتارهایی مانند پرخوری و محدودیت رژیم غذایی تغییر زیادی صورت می‌گیرد اما حتی بعد از درمان، نگرانی درباره وزن و شکل بدن باقی می‌ماند.

احساس بد غذا خوردن

فاصله اجتماعی یا ناراحتی جسمی یعنی دل‌درد و تهوع، دوره پرخوری را قطع می‌کند و در پی آن احساس گناه، افسردگی یا نفرت از خود ظاهر می‌شود.  ویژگی اساسی پراشتهایی عصبی، دوره‌های عود‌کننده پرخوری به علاوه احساس فقدان کنترل بر رفتار غذا خوردن است. در ضمن این مراحل، استفراغ عمدی، استفاده از مسهل و مدر، رژیم غذایی با محدودیت شدید، ناشتا ماندن، ورزش سنگین برای پیشگیری از بالا رفتن وزن و نگرانی دائم در مورد شکل و وزن بدن مشاهده می‌شود.

پر اشتهایی عصبی یکی از انواع اختلالات خوردن است که با آ‌شفتگی شدید در رفتار خوردن مشخص می‌شوند. به‌طور کلی اختلالات خوردن شامل بی‌اشتهایی عصبی
(Anorexia nervosa) و پراشتهایی عصبی (Bulimia nervosa) است. پراشتهایی عصبی که شایع‌تر از بی‌اشتهایی عصبی است، به‌صورت دوره‌های تکرار‌شونده مصرف زیاد غذا همراه با احساس از دست دادن کنترل ظاهر می‌شود.