یکی از نشانههای رشد اختلافات خانوادگی، افزایش چشمگیر آمار طلاق است. سال 88 رکورد میزان طلاق در ایران شکست. نخستین هشدارهای رشد نرخ طلاق در این سال، به شهریورماه گذشته باز میگردد. زمانی که محسن زنگنه، رئیس سازمان ملی جوانان استان تهران، خبر از رشد 21 درصدی آمار طلاق در استان تهران، در 6 ماهه نخست سال 88 نسبت به مدت مشابه سال گذشته خبر داد. کمی بعد، معاون مرکز آمار و اطلاعات زنان، میانگین نسبت طلاق به ازدواج در کشور در 6ماهه اول سال 88 را 24/13 درصد اعلام کرد.
در کنار افزایش نگرانکننده آمار طلاق، همچنان همسرکشی و دیگر فجایعی که ریشه در اختلافات خانوادگی دارند، دیده میشوند. اما ریشه اختلاف خانوادگی در چیست و چگونه به فاجعه منجر میشود؟
در پاسخ به این سوال، مریم رامشت روانشناس ابتدا ناسازگاری بین زوجین را تعریف میکند: نخست باید بدانیم که سازگاری و سازش دو مفهوم مجزا هستند. سازش پذیرش بیقید و شرط شرایط موجود و انتظارات همسر و برآورده کردن آن است بیاینکه چون و چرایی درکار باشد یا اینکه زوج و زوجه بتوانند اظهار نظر کنند. اما سازگاری یعنی اینکه در عینحال که از حقوق خود دفاع میکنیم به فکر حق و حقوق همسر خود نیز باشیم. سازگاری رفتاری سالم است، رفتاری که حتی اگر اختلاف نظر وجود داشته باشد هر یک از طرفین میدانند چه گونهگاه عقبنشینی کنند و گاه با استدلال برای به دست آوردن خواسته خود تلاش کنند.
رامشت با بیان اینکه ناسازگاری وقتی به وجود میآید که این رفتار از بین میرود، تصریح میکند: در سازگاری آرامش وجود دارد و در ناسازگاری توهین، تحقیر و پایمال شدن حق. زمانی که شخص احساس میکند حقش در نظر گرفته نمیشود و مورد تحقیر و توهین قرار میگیرد، مقاومت میکند و در مقابل، چنین رفتاری از خودش بروز میدهد.
به گفته رامشت علت این ناسازگاریها گسترده است: اولین دلیل بروز ناسازگاری بین زوجین، نداشتن بلوغ فکری و عاطفی است. شخصی که به بلوغ فکری و عاطفی نرسیده، معمولا تصمیمات عجولانه میگیرد. سریع واکنش نشان میدهد و به قول معروف زود جوش میآورد. احساس میکند همه باید طبق خواسته او عمل کنند.
اختلافات فرهنگی و عقیدتی، به گفته این روانشناس، یکی دیگر از دلایل بروز ناسازگاریهای زناشویی است: گاهی زن و شوهر به لحاظ فرهنگی و اعتقادی با یکدیگر انطباق ندارند. مثلا مرد دوست دارد اجتماعی باشد و با افراد زیادی رفت و آمد داشته باشد و زن به این امر تمایلی ندارد. یا مثلا دو طرف در مورد رعایت حجاب و نوع آن اختلاف نظر دارند. این اختلافات گاهی بالا میگیرد و زندگیشان را تحت تاثیر قرار میدهد.
دخالت خانوادهها و نداشتن الگوی رفتاری مناسب، یکی دیگر از دلایل ناسازگاریهای زناشویی است که رامشت به آن اشاره میکند: ممکن است فردی در خانوادهای بزرگ شده باشد که مخالفت را از پدر و مادر خود آموخته باشد. چنین فردی در زندگی زناشویی، دچار مشکل خواهد شد.
اما اختلافات خانوادگی چه زمانی به خشونت کشیده میشوند؟ رامشت در پاسخ به این سوال میگوید: زمانی که اختلافات خانوادگی ریشهدار و تکراری میشوند آستانه مقاومت فرد پایین میآید و ممکن است تحت شرایط بحرانی دست به کارهای خطرناک بزند. مثلا همسرش را کتک بزند یا او را به قتل برساند. آستانه مقاومت در هر فردی متفاوت است و البته به شرایط فرد در دوران کودکی، نحوه بزرگ شدنش و شرایط محیطی نیز بستگی دارد. ممکن است آستانه مقاومت در زمان پیش از ازدواج صدمه دیده باشد.
در این میان عوامل دیگری چون فشارهای اقتصادی و کاری نیز ممکن است به اختلافات و ناسازگاریهای زناشویی دامن بزند و راه را برای اعمال خشونت باز کند: زمانی که دچار استرس هستیم، تحریکپذیر میشویم و تحملمان کم میشود. در چنین شرایطی ممکن است دست به اعمال خشونتآمیز بزنیم.
به گفته این روانشناس در چنین شرایطی بستر ارتکاب جرایم نیز به وجود میآید و فرد ممکن است بهسراغ اعتیاد برود، کودکان دچار بحران شوند و یا طلاق و آسیبهای بعد از آن به وجود آید: فرزندانی که در خانوادههای آسیب دیده هستند به دلایل متعدد نسبت به کودکانی که در خانوادههای طبیعی بزرگ میشوند بیشتر در معرض خطر قرار دارند. صفت آسیبدیده به خانوادهای اتلاق میشود که در آن طلاق عاطفی یا خاموش صورت گرفته، پدر و مادر با هم مشاجره دارند، پدر و مادر دچار اعتیاد یا بزهکار هستند و مهمتر از همه خانوادههایی که در آنها طلاق صورت گرفته و پدر و مادر جدا از هم زندگی میکنند.
او ادامه میدهد: فرزندان طلاق بعد از جدایی پدر و مادر احساس میکنند تکیهگاهشان متزلزل شده. آنها مجبور میشوند زندگی جدیدی را تجربه کنند که گاه همراه با زندگی با همسر پدر یا همسر مادر است. این ازدواجهای دوم نیز اکثرا نامطلوب هستند. در این شرایط فرزند نه تنها پدر و مادر خود را از دست داده بلکه همزمان تجربههای جدید را با فشارهای مضاعف پشت سر میگذارد. در این شرایط ممکن است از خانه فرار کند یا به لحاظ عاطفی از خانواده دور شود. چنین نوجوانی خیلی زود وارد گروههای همسال یا بزرگتر از خود میشود و آنها را جایگزین پدر و مادر خود میکند؛ گروههایی که اکثرا بعدها بزهکار میشوند.
آسیبهایی که اختلافات خانوادگی بهوجود میآورند لیست بلند بالایی دارد. دکتر امانالله قراییمقدم، جامعهشناس با اشاره به آسیبهایی چون دختران فراری، فحشا و تنفروشی، اعتیاد و عواقب آن، افسردگی و رفتارهای خشونتبار میگوید: در یک جمله میتوان گفت که همه این آسیبها ریشه در خانواده و تمام ناسازگاریهای خانوادگی ریشه در اجتماع دارد. شیوه تربیت و طبقه اجتماعی فرد، محلی که با پدر و مادر در آن زندگی میکرده است، عوامل اقتصادی، سیاسی، هنجارهای فرهنگی که با جامعه بهوجود آمده و عواملی از این دست، ریشه اصلی ناسازگاریهای خانوادگی و عواقب آن است.
او ادامه میدهد: دختران فراری معمولا از خانوادههای بیکفایت، ضداجتماعی، آشفته و از هم گسیخته و خانوادههایی که اعضایش مشکلات رفتاری در روابط خود دارند، میآیند. از عوامل دیگر میتوان به ویژگیهای فردی و شخصیتی دختران از دید روانشناسی اشاره کرد. ویژگیهایی مانند ضداجتماعی بودن، برونگرایی و هیجانزده بودن.
به گفته این جامعهشناس، رفتارهایی که در خانواده با فرد صورت میگیرد، تعیینکننده رفتار آینده اوست: از زمان طفولیت تا بزرگسالی هر رفتاری که با فرد صورت میگیرد، در تعیین طرز رفتار او در آینده تاثیر دارد. حتی نحوه شستشو و نگهداری کودک در روحیهاش تاثیر میگذارد. تحقیقات انجام شده توسط جامعهشناسان بر روی دو قبیله همسایه که یکی افراد خشن و دیگری افراد آرام دارد نشان میدهد که نحوه شستشو، شیر دادن و قنداق کردن بچه در روحیه او تاثیر دارد. بچههایی که مادرشان با نامهربانی به آنها شیر میدهد، پستان را از دهانشان میکشد، با ناملایمت شستشو میکند و آنها را قنداق میکند، نسبت به دیگران رفتار خشونتآمیزتری از خود نشان میدهند.
ریشهیابی خشونتهای خانوادگی و بررسی نتایج و عواقب آن، مقولهای نیست که در یک گزارش بگنجد، اما تحقیقات جسته و گریخته کارشناسان، راهحلهایی برای این مساله مشخص کرده است. قراییمقدم معتقد است: اولین راه حل تولید کار است. وقتی جوانی کار ندارد چه طور میتواند به زندگی مشترک ادامه دهد؟ فشار عصبی که در اثر بیکاری و فشار اقتصادی که به او وارد میشود باعث میشود با همسر خود اختلاف داشته باشد و خانوادهای متشنج به وجود آورد.
از بین بردن مظاهر خشونت در جامعه و اشاعه روحیه شادی و نشاط در جامعه یکی دیگر از راهحلهای پیشنهادی این جامعهشناس است.
رامشت، روانشناس نیز پیشنهاداتی دارد: مسالهای که همیشه بر آن تاکید میکنم مهارتهای پیش و پس از ازدواج است. مهمتر از همه چیز مهارتهای پیش از ازدواج است که به زوجین کمک میکند بهدرستی انتخاب کنند و بفهمند کسی که قصد دارند با او ازدواج کنند تا چه حد معیارهایش با آنها برابر است. مساله مهم دیگر آموزش بعد از ازدواج است. ممکن است زوجی قبل از ازدواج به مشاوره مراجعه کرده باشند، اما این کافی نیست. مهارتهای زندگی برای تمام طول زندگی لازم است.