شما دوست‌ داشتنی ‌هستید

همیشه به این فکر می‌کنیم که دیگران ما را دوست دارند یا نه، اما کمتر از خودمان می‌پرسیم که خودمان را دوست داریم و به خودمان احترام می‌گذاریم یا نه؟ آیا با خودمان مثل کسی که دوستش داریم رفتار می‌کنیم؟

نرگس علی را دوست دارد. اما خودش را چی؟ این را از خودش می‌پرسم:

شما که همسرت علی را دوست داری چطور این دوست داشتن خودت را نشان می‌دهی؟

وقتی خسته است از او پذیرایی می‌کنم. سعی می‌کنم خانه را طوری درست کنم که او دوست دارد و در آن احساس راحتی می‌کند. برای چیزی که در توانش نیست به او فشار نمی‌آورم و توقعاتم را زمانی به او می‌گویم که می‌دانم تا حدی می‌تواند آن را برآورده کند. وقتی احساس می‌کنم روحیه‌اش خسته است به نوعی او را دعوت به خستگی در کردن می‌کنم. با یک سفر کوتاه، یک کوهنوردی و یا چیزهایی از این قبیل. هر چند وقت یک بار از ظاهر و رفتار او تعریف و قدردانی می‌کنم... به او می‌گویم این کارها خیلی خوب است.

آیا این کارها را در حق خودت هم می‌کنی؟

اما این بار جواب ساده نیست. به فکر فرو می‌رود و با لبخند می‌گوید: نه! به ندرت. لابد خودم را آنقدر‌ها دوست ندارم !

هیچ فکر کرده‌اید وقتی خودتان را لایق دوست داشتن حتی خودتان نمی‌دانید چطور دیگران می‌توانند شما را دوست بدارند. آیا این منطقی است؟

این در حالی است که بسیاری از ما وقت خود را برای سرزنش صفات منفی خود صرف می‌کنیم و فکر می‌کنیم که انتقاد از خود کلید اصلاح عملکردهایمان است. تمرکز دائمی ‌روی عیب‌های فرضی می‌تواند مانعی برای برقراری ارتباط با دیگران باشد.

همیشه وقتی خسته‌ایم به خود می‌گوییم: چند تا کار دیگر مانده است. بعد خستگی در می‌کنی و گاهی این بعد خیلی دیر از راه می‌رسد. وقتی کاملا فرسوده شده‌ایم. به خودمان فرصت نفس کشیدن و رشد و بالندگی نمی‌دهیم و از خودمان بیش از حد توانمان انتظار داریم و همه اینها جلوی دوست‌داشتن را می‌گیرد.

اگر می‌خواهید کسی را دوست داشته باشید بهتر است از خودتان شروع کنید.

خانم الف همیشه با خود می‌گوید:‌ هیچ‌کس من را آن‌طور که لایقش هستم دوست ندارد، اما خودش هم جزو همین افراد است. او استعدادهای زیادی دارد اما هرگز از خودش راضی نیست. حتی ظاهر و شکل خود را نیز دوست ندارد و می‌خواهد آن را تغییر دهد. در حالی که صفات و ویژگی‌های قابل تحسین زیادی دارد که پیش از هر چیز باید آنها را ببیند و بگذارد دیگران هم آنها را ببینند. برای این‌که دیگران به ما علاقه‌مند شوند باید بتوانند براحتی بهترین صفات و ویژگی‌های ما را ببینند. اگر ما روی صفات خوبمان تمرکز کنیم اعتماد به نفس بیشتری خواهیم داشت و این به معنی آن است که ما هم چیزهای با ارزشی برای عرضه کردن در روابط‌مان داریم.

این بدان معنی نیست که همه باید شما را دوست داشته باشند و برای همیشه شیفته شما شوند و این اتفاق در همان نظر اول پیش بیاید.

هر فردی الگوهای منحصر به فردی برای دوست داشتن یا دوست نداشتن دارد که قبل از آشنایی با شما در وی شکل گرفته است. اگر به نظر می‌رسد شخصی شما را دوست ندارد نباید خود را به عنوان فردی ناموفق محکوم کنید.

اگر شخصی ش

ما را دوست ندارد شاید ارتباطی به شما نداشته باشد. شخصی که شما را دوست ندارد ممکن است ترسو، پرمشغله ویا خجالتی باشد. شاید شما و آن شخص صرفا در این زمان خاص با هم ناهماهنگ باشید.

از دوست داشتن خود پشیمان نشوید. خدا فقط یک نسخه از شما آفریده است و کسانی هستند که اغلب از ویژگی‌های شما خوششان بیاید. حتی آنها که شما آن را منفی می‌پندارید.

فهرست خوبی‌ها

شما می‌توانید ویژگی‌های ستودنی خود را فهرست کنید و آن را مرور کنید. این کار به شما اعتماد به نفس می‌دهد. می‌توانید این را از دوستان خود نیز بپرسید. گاه می‌بینید صفاتی دارید که هرگز آنها را به حساب نیاورده‌اید.

سعی کنید صفاتی را به فهرست بیفزایید و به عادات مثبت خود اضافه کنید.

یاد بگیرید آرامش خود را حفظ کنید و به جای این‌که خود را به خاطر عیب و نقص‌ها سرزنش کنید روی ویژگی‌های خوبی که برای عرضه کردن دارید تمرکز کنید. بدانید بینندگانی برای مجموعه استعدادهای ویژه شما وجود دارند و به دنبال کسانی باشید که این استعدادها را تحسین می‌کنند.

عشق ورزیدن به خود یکی از مهم‌ترین کلیدهایی است که موجب اعتماد به نفس دوباره شده و سبب می‌شود تا انسان با خود آشتی کرده و ارتباط مجدد برقرار کند، افکار و احساسات خود را براحتی با دیگران در میان گذارد و خوشحال و راضی باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد